امروز دیدم که در کانال "چهارسوق" چیزکی در مورد فرش پازیریک با صراحت و قاطعیّت نوشته شده بود و بی آنکه به هزاران مدعی و ادعا و مدعا دیگر اشاره کند، صرفاً به حرف رودنکو اشاره کرده بود و فرش را از آن ایران دانسته بود. برای بار هزارم تأکید میکنم این کار صرفاً یک شوخی بینمک تاریخی است و چیزی است شبیه هزاران ادعای بیپشتوانه ما ایرانیها در مورد هزاران هزار چیز دیگر. ما در مورد همه چیز از جمله تاریخ فرشبافی و از جمله مالکیّت فرش پازیریک در خواب خرگوشی به سر میبریم.
به صرف شباهت نقوش فرش پازیریک با نقوش تخت جمشید، پازیریک ایرانی نمیشود؛ به ویژه اگر به خاطر داشته باشیم که هنر هخامنشی گونهای از هنر التقاطیست و آنچه در تخت جمشید ساخته و نقش شده است، کار صنعتگرانی از سرتاسر میان رودان و خاورمیانه و مصر و چه و چه بوده است.
کاش یک از هزاران اینهایی که ادعا دارند پازیریک ایرانی است به ادعاهای تمدنها و محققین و متخصصین دیگری هم که ایرانی بودن پازیریک را نه با هوس و تخیل بلکه با مستندات تاریخی و ادعاهای محکم علمی زیر سوال بردهاند، اشاره میکردند. آن وقت میتوانستیم به حرفهای این خانمها و آقایان در مورد چیزهای دیگر هم اعتنا کنیم. در غیر این صورت صرفاً با مشتی حرف بادِ هوا مواجهیم که در دنیای علمی و در میان آدمهای علمی و دانشگاهی و معتبر و متخصص دنیا جایی برایشان نیست؛ همانگونه که تا کنون نبوده است.
توجه داشته باشید حرف من این نیست که پازیریک ایرانی هست یا نیست. حرف من این است که تا کنون هیچ کسی نتوانسته است به شکلی قاطع و محکم ثابت کند که پازیریک ایرانی است یا ایرانی نیست و کل مدعاهای این آقایان از قبیل آقای چهارسوق به گفتههای اولیه رودنکو بند است و بس و هیچ پشتوانه محکم و کار عملی قَدَری از این ادعاها حمایت نمیکند.
خوب است که دوست داریم ملتی باتاریخ درخشان و مملو از افتخارهای رنگ به رنگ باشیم اما اینگونه ادعا کردن و قصه بافتن برایمان آبرویی به جا نمیگذارد و کسی ادعاهای بیپایه را در هیچ کجای دنیای علمی واقعی تخصصی جدی نمیگیرد.
این دست گزافه گوییها اعتباری را برایمان به ارمغان میآورد که در سطح جهانی به پشیزی نمیارزد و حاصلش فقط توهم بزرگی است.