شاید عنوان پست با آنچه خواهم گفت تناسب چندانی نداشته باشد اما خیلی وقت است که میخواهم این چند خط که در پی میآید را در مورد راه انداختن هر نوع کسبوکاری در ارتباط با فرش آنتیک برای غیرحرفهایها بنویسم. بهانهاش حالا حرف دوستی است که چند روز پیش گفت قصد دارد، فرش آنتیک خریدوفروش کند و فرش فروشی راه بیندازد. (صد البته روی سخنم با صاحب ایمیل دیشب و پیشنهادی که دادند نیست و امیدوارم سوء تفاهمی پیش نیاید.) سعی میکنم خلاصه و مختصر بنویسم. خیلی چیزها از قلم خواهند افتاد. تذکر بدهید تا اضافه کنم شاید بعداً به کار کسی یا کسان دیگری نیز بیاید.
فرش فروشی، با کنار گذاشتن بعضی شرایط عمومی، کاری شبیه به فروختن هیچ چیز دیگری نیست. فرش یک کالای مصرفی نیست. پس باز کردن و راه انداختن یک فرش فروشی شباهتی با راه انداختن یک سوپرمارکت یا قصابی یا میوه فروشی یا باروبُنشن ندارد.
شباهتی با طلافروشی هم ندارد. ممکن است کل سرمایه یک طلافروشی از آن کسی یا کسان دیگری، به غیر از طلا فروش یا صاحب مغازه باشد (صد البته زمردیان مشهد و مظفریان تهران و... را ندیده بگیرید) ولی نمیتوانید در مورد فرش فروشی اینطور با سرمایه و پول دیگران تجارت کنید که حتی اگر اینطور باشد با مشتریها و بازار عرضه و تقاضایی کاملاً متفاوت روبهرو خواهید بود.
شباهتی به نمایندگی فروش تلویزیون و ماشین لباسشوئی و گاز و جارو برقی هم ندارد. نمایندگی اسمش با خودش میآید. شما عامل فروش کارخانه یا تولیدکننده دیگری هستید. حتی اگر نباشید هم بر اساس نیاز و تقاضای بازار پیش میروید. میدانید کی چه وقت چه چیزی را بخرید و کی چه وقت چه چیزی را بفروشید. در این مورد هم میتوان گفت کالای شما کالایی مصرفی –گیرم گرانتر و بزرگتر- است. فرش دستباف خیلی وقت است که دیگر یک کالای مصرفی به آن معنای عامش نیست.
فرش پیش از این سرمایه بود، الان دیگر نیست یا بخواهیم منصفتر باشیم به شدتی که پیشترها بود، نیست و این عاملی است که خریدوفروش فرش را نسبت به گذشته به شدّت محدود کرده است.
در تمام موارد بالا به اضافه هزاران مورد دیگری که شما میتوانید فقط یک فروشنده باشید یا صاحب مغازه یا سرمایهگذار، نیازی ندارید اطلاعات خاصی درمورد کالایی که میفروشید داشته باشید (این اطلاعات خاص را عموماً کاتالوگها برایتان فراهم میکنند). بقالی و چقالی و سبزی و فلان و بهمان که تکلیفش روشن است. طلافروشی هم. مورد سوم هم نهایت اطلاعاتی که بخواهید کیفیت و قابلیتهای تولیدی و ویژگیهای محصول است و بس. چندان مجبور نیستید چیزهای خاصی را با هم مقایسه کنید. برای مقایسه، مراجعه به کاتالوگهای تولیدی، در عرض چند ثانیه، کارتان را راه میاندازد.
و اما...
هیچ کدام از موارد بالا و بسیاری موارد دیگر در مورد فرش دستباف صدق نمیکند. در مورد فرشهای آنتیک هیچ کدام از موارد بالا صدق نمیکند. (هیچ بحثی در مورد فرش ماشینی ندارم).
بافنده، شرکت سامسونگ یا آی اِ گ یا جنرال الکتریک نیست. فورد و بی ام و و آئودی هم نیست. فرش هم نخود و لوبیا نیست، تلویزیون و ماشین لباسشوئی نیست. حتی طلا هم نیست. همین اوضاع وقتی به سراغ فرشهای آنتیک میرویم حتی بدتر و بدتر هم میشود. هر کسی فرش آنتیک نمیخرد. آنهایی هم که میخرند دو دستهاند یا صرفاً در یک لحظه (در طی یک جنون آنی حاصل پولداری زیاد!) هوس میکنند که فرش آنتیک بخرند که چندان الگوی رایجی نیست یا آدمهای عموماً خبرهای هستند که جنس و بازار و کار را میشناسند که اگر نمیشناختند به آنها نمیگفتیم خبره و این خبره شدن کار سادهای نیست؛ لازم است هزاران هزار چیز دیگر در مورد فرش بدانید تا فقط سرتان کلاه نرود. اینطور به شما بگویم که فرش آنتیک بین خودیها جابهجا میشود (البته استثناء همیشه هست ولی میشود از آن صرف نظر کرد).
اصحاب مدیریت و علوم مدیریت در دنیا میگویند اگر قرار است کسبوکاری را راهاندازی کنید، باید در کسبوکار خودتان، در هر سطح و مرتبه و توان مالی که هستید، قادر مطلق باشید و من هم میتوانم من باب مثال بگویم اگر مهندس عمران هستید شرکت طراحی دکوراسیون داخلی تأسیس نکنید حتّی اگر در ذهنتان اینطور باشد که این دو یکی هستند که نیستند.
قدمت رابطه مستقیمی با بهای یک فرش دارد. هزار راه و فن و ترفند و روش شسشتو و سایش و کشش و آفتاب و مهتاب دادن وجود دارد که میتوان یک فرش معمولی دیروز بافته شده را تبدیل به فرش آنتیک صد ساله کرد؛ تنها چیزی که لازم است زمان است و مهارت. هر چقدر چشمان شما ناآزمودهتر باشد این راهحلها جواب بهتری میدهند و راحتتر سرتان کلاه میرود.
فرش مثل هر کالای ساخته بشری تابع دورهای است که تولید میشود و فرشها نیز در هر دورهای ویژگیهایی خاص خودشان دارند؛ مثلاً استفاده از یک نوع رنگ زردی در دورهای خاص رواج پیدا کرد که از معماری تا فرش ردپایش را میتوانید پیدا کنید. (چیزکی هم در مورد این رنگ بر روی همین وبلاگ گذاشتهام.) حتی هر زردی نیست. یک جور زرد اکر چرک خاصی است.
هر منطقه بافتی هم ویژگیهای بافتی دارد خاص خودش که گاهی این ویژگیهای بافت در یک دورهای تغییر آشکاری داشتهاند مانند آن تأثیری که شرکت زیگلر در منطقه اراک و سلطان آباد و فراهان و شرکت فرش شرق در بیرجند و کرمان به جای گذاشت یا تغییر بافتههای تک پود منطقه همدان به بافتههای دو پود.
نمیتوانید برای شناخت یک فرش فقط به طرح و نقش اکتفا کنید. نقش خشتی اصلی را در چهارمحالوبختیاری و چالشترش میبافند، در بیرجند هم میبافند و کیفیّت این بافتهها در این دو منطقه هیچ شباهتی به هم ندارد. برای شناخت و قیمت گذاشتن هرگز نمیتوانید به یک گزینه –اعم از بافت، رنگ، نقش،...- اکتفا کنید. مجموعهای از اینهاست که به ما میگوید یک فرش چه ارزشی دارد.
یک ماهیدرهم درجه سه بیجار در همه حال از یک ماهیدرهم خوب فراهان قیمت بیشتری دارد! پس اگر بتوانید ثابت کنید فرش در بیجار بافته شده است، سود بیشتری میبرید. (البته در این مورد خاص عموماً هیچ وقت فرش بیجار و فراهان با یکدیگر اشتباه گرفته نمیشوند. کیفیّتهای بافتشان کاملاً متمایز از یکدیگر است.)
اگر قصد دارید وارد این عرصه بشوید اول از خودتان بپرسید "چقدر فرش را میشناسم" که فقط این نیست. مرحله بعدتری هم دارد. هزار بحث دیگر هم آن سر دیگر قضیه وجود دارد؛ مثلاً فرشی را که انگلیسیها میخرند، ژاپنیها نمیخرند. الان را نمیدانم اما ده سال پیش یک رنگ آبی فیروزهای خاصی بود که خریدارش فقط بازار ژاپن بود و هیچ کجای دیگری آن رنگ را نمیپسندیدند یا مثلاً فرشی با نقش ماهی درهم تقریباً هیچ وقت روی دست فروشنده نمیماند. ماهی درهم را همیشه و تقریباً در هر بازاری میخرند یا حتی همین نقش ماهی درهم، ماهی درهم بیجار با بالاترین قیمت در بین ماهی درهمهای تولیدی ایران فروخته میشود ولی در تبریز در یک دورهای ماهی درهمی با یک رنگ زمینه خاص میبافتند که هر خریداری آن را نمیپسندید یا هزاران، هزاران، هزاران مثال دیگر که پیش از وارد شدن به چنین کاری باید چنته اطلاعاتتان را با آنها پر کنید.
پس علاقه به فرش و بهبه و چهچه کردن برایش یک بحث است و خبره بازار فرش آنتیک شدن، یک بحث دیگر است.